فیلم Before Sunrise 1995

فیلم Before Sunrise 1995

امتیاز این مطلب : 5

پیش از طلوع داستان یک روز رویایی در شهر زیبای وین است. داستان جادو و عشق.

این فیلم قسمت‌ دوم و سوم هم داردکه اسمشان پیش از غروب و پیش از نیمه شب است.

اگر تصمیم دارید که در روزهای پیش رو برای سفر به دل جاده بزنید می‌توانید همین حالا برای دیدن نرخ اجاره آپارتمان  و اجاره آن به سایت پینورست سر بزنید.

قبل از طلوع آفتاب (به انگلیسی: Before Sunrise) یک فیلم درام رمانتیک محصول سال ۱۹۹۵ به کارگردانی ریچارد لینکلیتر و نویسندگی مشترک لینکلیتر و کیم کریزان است. اولین قسمت از سه گانه قبل، جسی (اتان هاوک) و سلین (جولی دلپی) را دنبال می کند که در قطار Eurail با هم ملاقات می کنند و در وین پیاده می شوند تا شب را با هم بگذرانند.

 

لینکلیتر با الهام از تجربیات شخصی با کریزان که قبلاً در فیلم‌های Slacker (1991) و Dazed and Confused (1993) ظاهر شده بود، برای توسعه فیلمنامه همکاری کرد. بازیگری گسترده بود. نه ماه طول کشید تا هاک و دلپی بازیگر شوند و عکاسی اصلی به طور کامل در وین انجام شود.

 

طرح مینیمالیستی در نظر گرفته می‌شود و بیشتر شامل مونولوگ‌ها و مکالمه‌های معمولی با دیالوگ‌های گسترده است که شخصیت‌ها در وین حرکت می‌کنند. ایده‌ها و دیدگاه‌های متضاد آن‌ها در مورد زندگی و عشق مفصل است، با جسی رمانتیکی که در ظاهر بدبین است و سلین به ظاهر رمانتیک است. قبل از طلوع آفتاب همچنین زمان، مرگ و کشف خود را بررسی می کند.

 

فیلم Before Sunrise در ۱۹ ژانویه ۱۹۹۵ در جشنواره فیلم ساندنس به نمایش درآمد و هشت روز بعد در سینما اکران شد. این فیلم 22.5 میلیون دلار در مقابل بودجه 2.5 میلیون دلاری به دست آورد و مورد تحسین منتقدان قرار گرفت، به ویژه برای کاوش در رمان های پست مدرن، فیلمنامه، کارگردانی لینکلیتر و بازی های بازیگری. قبل از طلوع آفتاب نیز در Rotten Tomatoes امتیاز 100% را دریافت کرد و در لیست بسیاری از منتقدان از بهترین فیلم های سال ظاهر شد. دنباله ای به نام قبل از غروب در سال 2004 و سومین فیلم به نام قبل از نیمه شب در سال 2013 اکران شد.

خلاصه فیلم Before Sunrise 1995:

در 16 ژوئن 1994، جسی در قطاری از بوداپست با سلین ملاقات می کند و با هم گفتگو می کنند. جسی به وین می رود تا پروازی به ایالات متحده برگردد، در حالی که سلین پس از دیدار با مادربزرگش به دانشگاه در پاریس باز می گردد. وقتی به وین می‌رسند، جسی از سلین می‌خواهد تا با او پیاده شود و می‌گوید که 10 یا 20 سال بعد، ممکن است از همسر مهم خود راضی نباشد و ممکن است تعجب کند که اگر شخص دیگری را انتخاب می‌کرد، چگونه زندگی‌اش فرق می‌کرد. از طرف دیگر، او ممکن است متوجه شود که خود جسی با بقیه فرقی ندارد. به دلیل نداشتن پول برای اجاره یک اتاق برای شب، تصمیم می گیرند تا صبح روز بعد در وین پرسه بزنند تا پرواز جسی.


پس از بازدید از چند مکان دیدنی در وین، آنها در هنگام غروب آفتاب در بالای وینر ریزنراد بوسه می زنند و شروع به احساس ارتباط عاشقانه می کنند. همانطور که آنها به پرسه زدن در شهر ادامه می دهند، شروع به صحبت آشکارتر با یکدیگر می کنند، با گفتگوهایی از موضوعاتی در مورد عشق، زندگی، مذهب، و مشاهداتشان از وین. سلین به جسی می‌گوید که آخرین دوست پسرش شش ماه پیش از او جدا شد و مدعی شد که «بیش از حد او را دوست دارد». وقتی جسی از او سوال شد، فاش می‌کند که ابتدا به اروپا آمده بود تا با دوست دخترش که در مادرید تحصیل می‌کرد، وقت بگذراند، اما خیلی زود پس از حضور او در آنجا از هم جدا شدند. او یک پرواز ارزان به خانه از طریق وین پیدا کرد، اما برای دو نفر نبود. چند هفته پس او یک پاس Eurail خرید و به دور اروپا سفر کرد.


هنگامی که آنها در کنار دوناکانال قدم می زنند، مردی به آنها نزدیک می شود که به آنها پیشنهاد می کند شعری بنویسند که کلمه ای دلخواه در داخل آن باشد. جسی و سلین در مورد کلمه “میلک شیک” تصمیم می گیرند و به زودی شعر فرشته هذیان (که برای فیلم توسط شاعر دیوید جول نوشته شده است) به آنها ارائه می شود – شعری که جسی به طرز بدبینانه ای ادعا می کند که مرد قبلاً نوشته است و فقط کلماتی را که مردم انتخاب می کنند درج می کند. در یک کافه وینی، جسی و سلین مکالمات تلفنی جعلی را با یکدیگر ترتیب می دهند و با دوستان یکدیگر که وانمود می کنند با یکدیگر تماس می گیرند، بازی می کنند. سلین فاش می کند که قبل از اینکه جسی او را متقاعد کند آماده بود با قطار از قطار پیاده شود. جسی این را پس از جدایی فاش می کند. او با دوست دخترش پروازی خرید که واقعاً خیلی ارزانتر نبود و تنها چیزی که واقعاً می خواست فرار از زندگی اش بود.


آنها به جذابیت خود برای یکدیگر و احساسی که شب در آنها ایجاد کرده است اعتراف می کنند، اگرچه می دانند که احتمالاً دیگر یکدیگر را نخواهند دید. آن‌ها تصمیم می‌گیرند از زمانی که مانده‌اند بهترین استفاده را ببرند، با این که فیلم در مورد اینکه آیا رابطه جنسی داشته‌اند یا نه، مبهم باقی می‌ماند. در آن زمان، جسی توضیح می‌دهد که اگر این انتخاب به او داده شود، به جای اینکه دیگر او را نبیند، با او ازدواج می‌کند. فیلم روز بعد در ایستگاه قطار به پایان می رسد، جایی که، درست زمانی که قطار سلین در شرف حرکت است، زوج تصمیم می گیرند هیچ اطلاعات تماسی را با هم رد و بدل نکنند و در عوض شش ماه دیگر در همان مکان ملاقات کنند.

اپیزود ۲۰: اسکاندیناوی کشور آلبانی سفرنامه سرزمین 72 ملت(هند) الماسهای آفریقایی

1 دیدگاه از کاربران

دیدگاهتان را بنویسید

با ثبت هر دیدگاه ۲۰ الماس بگیرید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

بیشتر بخوانید

ورود | ثبت نام
شماره موبایل یا پست الکترونیک خود را وارد کنید
برگشت
کد تایید را وارد کنید
کد تایید برای شماره موبایل شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد تا دیگر
برگشت
رمز عبور را وارد کنید
رمز عبور حساب کاربری خود را وارد کنید
برگشت
رمز عبور را وارد کنید
رمز عبور حساب کاربری خود را وارد کنید
برگشت
درخواست بازیابی رمز عبور
لطفاً پست الکترونیک یا موبایل خود را وارد نمایید
برگشت
کد تایید را وارد کنید
کد تایید برای شماره موبایل شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد تا دیگر
ایمیل بازیابی ارسال شد!
لطفاً به صندوق الکترونیکی خود مراجعه کرده و بر روی لینک ارسال شده کلیک نمایید.
تغییر رمز عبور
یک رمز عبور برای اکانت خود تنظیم کنید
تغییر رمز با موفقیت انجام شد