- 4دقیقه زمان مطالعه
- 1402-03-10
فیلم Up in the Air 2009
فیلم Up in the Air بر اساس رمانی به همین نام ساخته شده. داستان شرکت دانسیزر و سفرهای رایان بینگام که در فیلم جورج کلونی نقشش را بازی کرده.
ممکن است زندگی بینگام برای بعضیها نهایت زندگی رویایی باشد و از این جهت فیلم تاحدی افسردهکننده است.
به قول شخصیت اصلی فیلم، زندگی یعنی حرکت کردن. اگر شما هم مثل بینگام دائماً در سفر هستید، هیچ فیلمی به اندازهی بالا در آسمان احساسات شما را نشان نخواهد داد.
بالا در هوا (به انگلیسی: Up in the Air) فیلمی آمریکایی در ژانر کمدی-درام به کارگردانی جیسون ریتمن است که در سال ۲۰۰۹ منتشر شد. این اثر توسط رایتمن و شلدون ترنر بر اساس رمان «بالا در هوا» نوشته والتر کرن در سال 2001 نوشته شده است. داستان در مورد “کوچک ساز” شرکت مسافرتی رایان بینگهام (جورج کلونی) متمرکز است. ورا فارمیگا، آنا کندریک و جیسون بیتمن نیز در این فیلم ایفای نقش کرده اند. Up in the Air عمدتاً در سنت لوئیس فیلمبرداری شد و صحنههای دیگری نیز در دیترویت، اوماها، لاسوگاس و میامی فیلمبرداری شد.
رایتمن با حضور شخصی در جشنوارههای فیلم، با شروع با تلوراید در 5 سپتامبر 2009، Up in the Air را تبلیغ کرد. پس از اولین نمایش در لس آنجلس در Mann Village Theater در نوامبر، پارامونت پیکچرز Up in the Air را در 23 دسامبر 2009 به نمایش گذاشت. .
Up in the Air برای فیلمنامه و کارگردانی رایتمن و بازی های کلونی، فارمیگا و کندریک با تحسین منتقدان مواجه شد. این فیلم جوایز متعددی از جمله شش نامزدی در اسکار و گلدن گلوب را دریافت کرد که در دومی برنده بهترین فیلمنامه شد. تعدادی از منتقدان و نشریات Up in the Air را در فهرست بهترین فیلمهای سال 2009 قرار دادند.
خلاصه فیلم Up in the Air 2009:
رایان بینگهام برای یک شرکت مشاوره منابع انسانی متخصص در کمک به پایان کار کار می کند. کار او دائماً او را در سراسر کشور می برد و از طرف کارفرمایان اخراج شرکت ها را انجام می دهد. رایان همچنین با استفاده از تشبیه “در کوله پشتی شما چیست؟” سخنرانی های انگیزشی انجام می دهد. برای تمجید از زندگی بدون روابط سنگین و دارایی های مادی. رایان که یک مسافر مکرر است، آرزوی کسب ده میلیون مایل پرواز مکرر با خطوط هوایی امریکن دارد. در حین سفر، رایان با زنی به نام الکس آشنا می شود که حرفه ای است که اغلب پرواز می کند. آنها یک رابطه معمولی را شروع می کنند و در شهرهای مختلف طبق برنامه های مربوط به آنها ملاقات می کنند.
رایان به دفاتر شرکتش در اوماها، نبراسکا فراخوانده می شود. ناتالی کینر، یک استخدام جدید جوان و جاه طلب، با انجام اخراج از طریق ویدئو کنفرانس، هزینه ها را کاهش می دهد. رایان این نگرانی را مطرح میکند که سیستم جدید غیرشخصی و بیوقار است، و استدلال میکند که ناتالی در مورد فرآیند اخراج و نحوه برخورد با افراد آسیبپذیر احساسی بیاطلاع است. رئیس رایان، کریگ گرگوری، از ناتالی میخواهد تا رایان بیمیل را در دور بعدی پایان کارش همراهی کند تا روند را مشاهده کند.
رایان به ناتالی آموزش میدهد که با چمدانهای کوچکتر سفر کند و به سرعت در امنیت فرودگاه حرکت کند. همانطور که آنها با هم سفر می کنند، ناتالی فلسفه های رایان در مورد زندگی، به ویژه در مورد روابط و عشق را به چالش می کشد، اما رایان از سبک زندگی خود دفاع می کند. در طول سفر، دوست پسر ناتالی بدون تشریفات او را با پیامک رها می کند. رایان و الکس به ناتالی متلاشی شده دلداری می دهند. در اجرای آزمایش خاتمه ویدیو، نگرانیهای قبلی رایان معتبر است. وقتی یک فرد بیکار شده جلوی دوربین می شکند، ناتالی نمی تواند به درستی از او دلجویی کند و کارمند دیگری تهدید به خودکشی می کند.
ناتالی رایان را به خاطر ناتوانی اش در تعهد به الکس، علیرغم سازگاری آشکار آنها، سرزنش می کند. رایان انتقادات او را رد می کند و او را به خاطر عدم همدلی و قدردانی از اطرافیانش سرزنش می کند. رایان قبل از بازگشت به خانه، الکس را همراه خود می برد و برای عروسی خواهرش جولی به ویسکانسین می رود. او با خانواده نیمه بیگانه اش که از نبود او رنجیده اند، دیدار مجدد سختی دارد. هنگامی که جیم، داماد، درست قبل از مراسم سرد می شود، خواهر بزرگتر رایان، کارا، از رایان می خواهد که مداخله کند. اگرچه رایان برخلاف فلسفه شخصی خود است، اما از مهارت های انگیزشی خود برای متقاعد کردن جیم برای ادامه عروسی استفاده می کند.
رایان شروع به زیر سوال بردن سبک زندگی و فلسفههای خود میکند و در مورد آنچه به دیگران سخنرانی میکند شک میکند. در لاس وگاس برای یک نامزدی معتبر، رایان به طور ناگهانی وسط نمایش از صحنه خارج میشود و به طور ناگهانی برای دیدن الکس به شیکاگو پرواز میکند. با رسیدن به درب خانه، او با شگفتی متوجه می شود که او متاهل است و بچه دارد. او بعداً تلفن میکند و او را به خاطر اینکه ازدواجش را به هم میزند، سرزنش میکند و میگوید که خانوادهاش زندگی واقعی او هستند. او فقط یک فرار است
در پرواز رایان به خانه، خدمه اعلام می کنند که او به تازگی از مرز ده میلیون مایل عبور کرده است. خلبان ارشد امریکن ایرلاینز وارد کشتی می شود تا شخصاً به رایان تبریک بگوید و خاطرنشان می کند که او جوان ترین فردی است که به این نقطه عطف دست یافته است. وقتی از رایان پرسیده شد اهل کجاست، رایان که متوجه شد خانه واقعی ندارد، به سادگی می گوید: «اینجا». رایان در اوماها یک میلیون مایل پرواز مکرر را به جولی و جیم منتقل می کند تا بتوانند ماه عسل داشته باشند. کریگ به رایان اطلاع می دهد که یک کارمند اخراج شده خودکشی کرده است (همان کسی که قبلاً تهدید کرده بود این کار را انجام می دهد). ناتالی که از این خبر ناراحت شده بود، از طریق پیامک استعفا داد. برنامه اخراج از راه دور متوقف می شود و رایان به جاده بازگردانده می شود.
ناتالی برای همان شرکت سانفرانسیسکو که قبلاً موقعیتی را رد کرده بود، درخواست می کند، زیرا به دنبال دوست پسر سابق خود به اوماها رفته بود. مصاحبه کننده که تحت تأثیر صلاحیت های او و توصیه های کتبی درخشان رایان قرار گرفته، او را استخدام می کند. فیلم با رایان در فرودگاه به پایان می رسد، در حالی که در مقابل یک تابلوی مقصد بزرگ ایستاده و به این فکر می کند که بعداً کجا باید سفر کند (چیزی که ناتالی قبلاً او را به انجام آن تشویق کرد). به بالا نگاه کرد و چمدانش را رها کرد.