سفر به کعبه

من اکبر توحیدی هستم در این صفحه  میخوام درباره سفرم به عربستان بگم

به نام خدا

سال 1391 من در بیست و یک سالگی غرق در آرزوی رفتن به جذاب ترین مکان دینی و گردشگری هستم یعنی مکه مکرمه.

پدر خدا بیامرزم و مادر بزرگ مرحومم مکه به اسمشون در اومده و همه خانواده و فامیل هیجان زده و خوشحال هستند، داستان از اونجا جالب میشه که پدر عزیزم این فرصت رو به من میده که بجای اون من برم، باور نکردنیه این همه از خود گذشتگی واقعا غیرقابل باوره، بزرگترین سفر عمرت رو به پسرت هدیه بدی این واقعا ایثار بود.

کاروان ما مشخص شد و چند جلسه ای برای ما برگزار شد تا با گروه و نحوه عبادات آشنا بشیم.

نوبت ما اول اردیبهشت 1392 مشخص شد و من به همراه مادربزرگم بعد از مراسم های مختلفی که پدرم و فامیل ها برگزار کردند به سمت فرودگاه مهرآباد رفتیم، اون موقع پرواز ها از مهرآباد بود.

پرواز ما هواپیمایی سعودی بود و نکته جالبش برای من مهمانداران اهل کشور ترکیه بود، که با خونگرمی و ادب د لبخند از ما پذیرایی میکردن و خدمات می‌دادند.

بعد از حدود 3 ساعت به فرودگاه مدینه رسیدیم، جایی که هر لحظه ضربان قلب من بالاتر میرفت.

بعد از گذشتن از گیت و خروج از فرودگاه به سمت هتلی لوکس در مدینه میرویم و دیدن این همه هتل لوکس، متفاوت و زیاد برای من واقعا هیجان انگیز بود. خوبی هتل ما نزدیک بودن به مسجد نبی بود که با پیاده هم میشد راحت به زیارت رفت.

ما به‌صورت گروهی به زیارت رفتیم و وفتی وارد محوطه مسجدنبی میشین هوش از سرتون میپره که چقدر زیبا و بزرگه، و زیباتر داخل مسجدنبی و جایگاه حضرت محمد (ص) هست.

همیشه خودم رو داخل مسجد نبی با اون ستون های سیاه و سفید جذاب می دیدم، تو مسجد پر از گروه های جند نفره تفسیر و خوانش قرآن کریم هستش، موقع نماز جماعت هم زیبایی خاص خودش رو داره و نکته مهم اینه که موقع نماز از جلوی هیچ کسی نباید رد بشید. یه قسمتی از مسجد هم که میگن متعلق به حضرت زهراست زیبایی خاص خودش رو داره. اما دلگیرترین و غریب ترین حس تو قبرستان بقیع حس کردم و از دیدن قبور، بدون هیچ ساخته ای از ائمه بقیع رو اونجا دیدم که واقعا غصه ام گرفت، قبر پسر پیامبر و حضرت ام البنین و عموی پیامبر هم در این قبرستان می باشد.

مسجد قبا و چند مسجد و محله هم در برنامه کاروان هست، و در وقت های آزاد هم میتونین پاساژ گردی کنین و ما به باغ شیعیان هم رفتیم که ناهار مهمون اونها بودیم که تو برای هر چهار نفر تو سینی های بزرگ غذا آوردن.

بعد از حدود 5 روز باید میرفتیم مکه، فاصله مدینه تا مکه با اتوبوس حدود 5 ساعت بود، ما قبل حرکت غسل کردیم و با لباس احرام به سمت مسجد شجره که بین مدینه و مکه قرار داشت برای محرم شدن حرکت کردیم، وقتی به مسجد شجره تشریف میبرین، اونجا با خوندن لبیک محرم میشین و 24 چیز برای شما حرام میشه تا از محرمی در بیاید.

ما به سمت مکه حرکت کردیم و وقتی به هتل تازه ساخت و لوکس مکه رسیدیم، پرسنل هتل تمام آینه ها رو پوشونده بودن چون دیدن درآینه یکی از محرمات بود.

رئیس کاروان گفت اول اونایی که توانمند و جوان هستن برای اعمال حج برن و برگشتنی، افراد مسن و کم توان رو ببریم که مادر بزرگ بنده هم یکی از اونها بود.

وقتی با اتوبوس به سمت حریم کعبه رفتیم هنوز باورم نمیشد که در اون مکان زیبا هستم، وقتی وارد محوطه متفاوت و جذاب مسجدالحرام می شوید انگار به دل تاریخ اسلام وارد میشین و افراد گروه گروه با لباس سفید میبینن، وقتی وارد محوطه مسجد الحرام میشین دیدن عظمت و البته سادگی کعبه شما رو متحیر میکنه، که تا هیچ وقت تجربه اش نکردین.

با دیدن کعبه به سجده افتادم و خودم رو در مقابل عظمت خانه خدا به زمین انداختم.

برای اعمال حج آماده شدیم و باید اول هفت دور به دور خانه خدا میچرخیدیم و بعد دو رکعت نماز پشت مقام ابراهیم می خوندیم، مقام ابراهیم جایی هستش که نزدیک خانه خدا و جای پای حضرت ابراهیم می باشد، بعد هفت بار بین صفا و مروه حرکت می‌کنیم و پس از اون تیکه ای از مو قیچی یا ناخن رو میچینیم تا از احرام خارج شیم وبعد دوباره هفت دور طواف نسا انجام دادیم و بعد دوباره دو رکعت نماز پشت مقام ابراهیم خوندیم و کاملا از احرام خارج شدیم، چیزی که برام جذاب بود این بود که زن و مرد در کنار هم بدون پوشش خاص عجیبی کنار هم بودن و انگار همه از یک وجود بودیم و هیچ نگرانی هیچکس نداشت، بعد از چند دقیقه ای خلوت با خدا به سمت هتل رفتیم تا بعد از کمی استراحت افراد مسن و کم توان رو برای اعمال حج بیاریم.

توفیق دوباره بود که سریع به مسجدالحرام برگردیم، برای مادربزرگم ویلچر گرفتم و با ویلچر بردمش تا راحت تر بتونه اعمال رو انجام بده.

چقدر هم همگروهی های عزیزم زحمت می‌کشیدن و من رو کمک میکردن و من هم تا توانم به افراد دیگه کمک و همیاری میکردم.

از آب زمزم هم اونجا به صورت آب معدنی رایگان وجود داره.

در اطراف مسجد الحرام پاساژها و برج های جذابی وجود داره، میتونین بعد از زیارت یا بعد نماز ها برید و لذت ببرید.

اینم بگم اتوبوس های رایگان از جلوی هتل ها به سمت مسجدالحرام وجود داره.

بعد از یکی دو روز با افراد کاروان تصمیم گرفتیم بریم به سمت غار حرا که متاسفانه جزو برنامه کاروان ها نیست، ما نزدیک 7 نفر بودیم تصمیم گرفتیم با روحانی کاروان یک وَنی رو اجاره کنیم و به سمت غار حرا بریم، بعد از دقایقی به پاکوب کوه می‌رسیم و بعد از پله نوردی که زباله هایی در اونجا جمع شده بود و سعی کردیم مقداریش رو جمع کنیم به ورودی غار حرا رسیدیم و بعد از یک چالشی برای رد شدن از کنار غار به داخل دهنه غار رسیدیم و من بی نظیر ترین حس آرامش و امنیت رو اونجا درک کردم و واقعا وصف ناشدنی هستش.

بعد از نماز مغرب و عشا به سمت هتل برگشتیم.

یادمه حتی جشن تولد حضرت زهرا رو تو آمفی تئاتر هتل گرفتیم.

اون سفر برای من کوله باری از آرامش، حس های خدایی و دینی، تجربه جذاب صنعت هتلینگ و معاشرت با فرهنگ های مختلف از کشور های مسلمان مختلف دنیا بود.

سفر ما با برگشتن از فرودگاه جده با هواپیمایی سعودی و اینبار با سرپرست ها و مهمانداران کره جنوبی بود.

اما یکی از مسافران ایرانی متاسفانه در نزدیکی یک ساعتی تهران در دستشویی هواپیما سیگار کشید که با برخورد شدید مهماندارها که شبیه جومونگ بودن مواجه شد.

بعد از رسیدن تمام فامیل برای استقبال مادر بزرگم و من تو فرودگاه بودن که واقعا صحنه های جذابی رو ایجاد کردن که یاد جام جهانی میوفتادی.

بعد از مراسم های مختلف تهران ما به سمت روستای آبا و اجدادی مون رفتیم تا برای اهالی روستا هم مراسمی تحت عنوان ولیمه برای اهالی روستا برگزار کردیم که پدر خدابیامرزم و مادرم زحمت های زیادی برای این مراسمات کشیدن و جالب تر از همه موقع رسیدن به روستا بود که اهالی روستا با حدود 10 موتور و چند اتومبیل از ورودی جاده تا مسجد روستا مارو اسکورت کردن که شبیه اسکورت روسای جمهور و وزرا بود و خاطره جالبی برای ما رقم زدند

امیدوارم از این سفرنامه لذت برده باشین و بزودی زیارت حج و مدینه براتون رقم بخوره

اکبر توحیدی