- 3دقیقه زمان مطالعه
- 1402-02-28
کتاب چادر کردیم رفتیم سفر
نام کامل اثر:
چادر کردیم رفتیم تماشا: سفرنامه عالیه خانم شیرازی
پدید آورنده:
عالیه خانم شیرازی
ناشر:
اطراف
شابک:
9786226194006
تعداد صفحات:
۱۲۳
موضوع:
سفرنامه ایرانی۱۴
سال چاپ:
1398
زبان:
فارسی
تیراژ:
1500 نسخه
رده بندی دیوی:
808/06691
معرفی کتاب چادر کردیم رفتیم تماشا
کتاب چادر کردیم رفتیم تماشا که رسول جعفریان آن را گردآوری کرده است مجموعهای از سفرنامههای عالیه خانم شیرازی در دوران قاجار است که با زبانی جزئی جذاب تمام خاطراتش را مکتوب کرده ایت.
درباره کتاب چادر کردیم رفتیم تماشا
صد سال پیش وقتی وسایل ارتباطجمعی فراگیر نبودند، سفرنامه رسانه مهمی به حساب میآمد. عیار هر سفرنامه را هم نه تنها مسیر و مقصد و ماجراها بلکه دقت سفرنامهنویس تعیین میکرد. میزان کنجکاوی ذاتی مسافر و اینکه چقدر در نوشتن جزئیات وقت و حوصله صرف کرده، در ماندگاری متن مؤثر بود. سفرنامههایی که در آنها قلم نویسنده ریزترین اتفاقات را ثبت کرده، مرجع شناخت و قضاوت آیندگان شده است.
اگر عده محدودی را که در دوره قاجار برای فراگیری علوم جدید از ایران دور شدند کنار بگذاریم، میتوانیم مسافرانی که دل به جاده میزدند را در سه دسته بگنجانیم: اشرافزادگانی که به دربار وابسته بودند و به همراه شاه یا با حکم او به کشورهای دیگر سفر میکردند، سیاحانی که هدفشان دیدن دنیا بود و دسته سوم مؤمنانی که استطاعت مالی داشتند و عازم سفر حج و عتبات میشدند. این کتاب شرح سفرهای مذهبی در آن دوران است.
خواندن کتاب چادر کردیم رفتیم تماشا را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
این کتاب را به تمام علاقهمندان به تاریخ معاصر و سفرنامه و سفرنامه نویسی پیشنهاد میکنیم
بخشی از کتاب چادر کردیم رفتیم تماشا
امروز که روز یکشنبه است از بافت صبح سوار شدیم، با حالت تب و ضعف سرکار خانم. خداوند انشاءالله شفایی کرامت فرماید. یک ساعت به غروب مانده وارد کشکوئیه شدیم ولی احوال سرکار خانم خیلی منقلب است. والله من که حالتی برایم باقی نمانده. الهی خداوند شفای عاجلی کرامت فرماید.
امروز که روز دوشنبه است سه ساعت به غروب سوار شدیم از کشکوئیه و شش ساعت از شب رفته وارد دهسرد یکی از بلوکات دشتاب شدیم. ولی با چه حالت، الهی خداوند نصیب کافر نکند. الهی خداوند را به حرمت انبیاء و اولیا قسم میدهم که به زودی شفای عاجلی کرامت فرماید.
صبح که از خواب بیدار شدیم، احوال سرکار خانم خیلی بد شد. امروز که سهشنبه است به این واسطه در دهسرد لنگ کردیم. اهل این ده به واسطهٔ ظلم و تعدی ابوالفتحخان پارسال فرار کردند، ده را لمیزرع گذاردهاند. باغهای ایشان بیصاحب مانده. پارسال ملخ خورده بود، امسال هم ملخ زیادی در باغستان آنها ریخته. خداوند محافظت فرماید. نه نان پیدا میشود، نه کاه و نه جو. چارهای هم نداریم به جز ماندن. فردا هم با حالت مأیوس خیال مراجعت به کرمان داریم. خداوند انشاءالله هیچ بندهای را از درگاه خودش مأیوس نکند که بد دردی است. الهی به زودی زود شفای عاجلی کرامت فرماید. اول ظهر امروز الحمدلله رب العالمین خانم بنای عرق را گذاردند تا صبح.