- 1دقیقه زمان مطالعه
- 1402-04-18
فیلم Lost in Translation 2003
فیلم Lost in Translation یا از دست رفته در ترجمه برای آنهایی خوب است که عاشق سفر کردن به شهر توکیو هستند.
در این فیلم با بازی بیل موری و اسکارلت یوهانسون به قلب توکیو میروید. داستان از حضور شخصیتها در هتل شروع میشود و به مکاشفهای در خیابانهای توکیو تبدیل میشود.
منظرهها و صداها و انرژی که در توکیوی فیلم حس میشود، قطعاً ارزش تماشا کردن دارد.
گمشده در ترجمه (انگلیسی: Lost in Translation) یک فیلم کمدی-درام رمانتیک محصول ۲۰۰۳ به نویسندگی و کارگردانی سوفیا کاپولا است. بیل موری در نقش باب هریس، ستاره فیلم آمریکایی در حال محو شدن، بازی می کند که وقتی برای تبلیغ ویسکی سانتوری به توکیو سفر می کند، دچار بحران میانسالی می شود. در آنجا، او با یک آمریکایی دیگر به نام شارلوت دوست می شود، زن جوانی که اخیراً فارغ التحصیل کالج با بازی اسکارلت جوهانسون است. جیووانی ریبیسی و آنا فارس نیز در این فیلم حضور دارند. این فیلم به بررسی مضامین بیگانگی و قطع ارتباط در پس زمینه جابجایی فرهنگی در ژاپن می پردازد. تجزیه و تحلیل بیشتر توسط منتقدان و محققان بر سرپیچی فیلم از قراردادهای روایی جریان اصلی و تصویر غیرمعمول آن از عاشقانه متمرکز شده است.
کاپولا پس از گذراندن مدتی در توکیو و علاقه مند شدن به شهر، نوشتن فیلم را شروع کرد. او شروع به شکلدهی داستانی درباره دو شخصیتی کرد که یک “مالیخولیا رمانتیک” را تجربه میکنند در پارک حیات توکیو، جایی که هنگام تبلیغ اولین فیلم بلند خود، درام سال 1999 خودکشیهای باکره، اقامت داشت. کاپولا از همان ابتدا موری را در نقش باب هریس تصور می کرد و تا یک سال سعی کرد او را به خدمت بگیرد و بی وقفه برای او پیام های تلفنی و نامه می فرستاد. در حالی که موری در نهایت موافقت کرد که این نقش را بازی کند، او قراردادی امضا نکرد. کاپولا یک چهارم از بودجه 4 میلیون دلاری فیلم را خرج کرد بدون اینکه بداند آیا واقعاً برای فیلمبرداری ظاهر می شود یا خیر. هنگامی که موری سرانجام وارد شد، کاپولا احساس آرامش قابل توجهی را توصیف کرد.
عکاسی اصلی در 29 سپتامبر 2002 آغاز شد و 27 روز به طول انجامید. کاپولا در طول فیلمبرداری با یک گروه کوچک و حداقل تجهیزات، برنامه انعطاف پذیری داشت. فیلمنامه کوتاه بود و کاپولا اغلب در طول فیلمبرداری اجازه بداهه نوازی قابل توجهی را می داد. مدیر فیلمبرداری فیلم، لنس آکورد، تا جایی که ممکن بود از نور موجود استفاده کرد و بسیاری از مکانهای تجاری و عمومی ژاپنی بهعنوان مکان فیلمبرداری استفاده شدند. پس از 10 هفته تدوین، کاپولا حقوق توزیع برای ایالات متحده و کانادا را به Focus Features فروخت و این شرکت با ایجاد تبلیغات شفاهی مثبت قبل از اکران در سینما، فیلم را تبلیغ کرد.
Lost in Translation در 29 اوت 2003 در جشنواره فیلم تلوراید در 12 سپتامبر 2003 به نمایش درآمد و موفقیت بزرگی از نظر منتقدان و تجاری به دست آورد. منتقدان اجراهای موری و یوهانسون و همچنین نویسندگی و کارگردانی کاپولا را تحسین کردند. انتقادات جزئی به نمایش فیلم از ژاپن وارد شد. در هفتاد و ششمین دوره جوایز اسکار، «گمشده در ترجمه» جایزه بهترین فیلمنامه اصلی را برای کاپولا به ارمغان آورد و این فیلم همچنین نامزد بهترین فیلم، بهترین کارگردانی (کاپولا) و بهترین بازیگر مرد (موری) شد. از دیگر جوایز کسب شده می توان به سه جایزه گلدن گلوب و سه جایزه فیلم آکادمی بریتانیا اشاره کرد.
باب هریس یک ستاره سینمای آمریکایی در حال محو شدن است که به توکیو می رسد تا در تبلیغات پرسود ویسکی سانتوری ظاهر شود. او در پارک هایت توکیو مجلل می ماند و به دلیل مشکلاتی که در ازدواج 25 ساله اش و بحران میانسالی داشت، بدبخت است. شارلوت، آمریکایی دیگری که در هتل اقامت دارد، یک جوان فارغ التحصیل فلسفه از دانشگاه ییل است که شوهرش جان را در حالی که او به عنوان یک عکاس مشهور کار می کند همراهی می کند. شارلوت به همان اندازه احساس ناامیدی می کند که ازدواج خود را زیر سوال می برد و در مورد آینده خود مضطرب است. هر دوی آنها با جت لگ و شوک فرهنگی بیشتر در توکیو دست و پنجه نرم می کنند و زمان را با پرسه زدن در اطراف هتل می گذرانند.
شارلوت توسط یک بازیگر زن هالیوودی به نام کلی که او نیز در هتل برای تبلیغ فیلمی حضور دارد، دفع می شود. او به شارلوت و جان برخورد می کند و در جلسات عکاسی که قبلاً با او انجام داده بود، می جوشد. باب و شارلوت به طور مکرر در هتل از هم عبور می کنند و در نهایت خود را در بار هتل به یکدیگر معرفی می کنند.
پس از چندین برخورد، زمانی که جان در خارج از توکیو در حال انجام وظیفه است، شارلوت باب را به شهر دعوت می کند تا با دوستان محلی ملاقات کند. آنها در یک شب در توکیو با هم قرار می گیرند، جایی که زندگی شبانه شهر را با هم تجربه می کنند. در روزهای بعد، باب و شارلوت زمان بیشتری را با هم می گذرانند و دوستی آنها تقویت می شود. یک شب، در حالی که هیچ یک نمی توانند بخوابند، آن دو گفتگوی صمیمی در مورد عدم قطعیت های شخصی شارلوت و زندگی زناشویی خود با هم دارند.
باب شب را با یک خواننده جاز از بار هتل در شب ماقبل آخر اقامتش می گذراند و شارلوت صبح روز بعد صدای آواز زن را در اتاق باب می شنود که منجر به تنش بین باب و شارلوت در هنگام ناهار در اواخر همان روز شد. این جفت در شب دوباره با یکدیگر روبرو می شوند و باب نشان می دهد که روز بعد توکیو را ترک خواهد کرد.
باب و شارلوت آشتی می کنند و بیان می کنند که چگونه دلتنگ یکدیگر خواهند شد و آخرین بازدید از بار هتل را انجام می دهند. صبح روز بعد، هنگامی که باب هتل را ترک می کند، او و شارلوت با هم خداحافظی صمیمانه اما رضایت بخشی دارند. در تاکسی سواری باب به فرودگاه، او شارلوت را در یک خیابان شلوغ می بیند، ماشین را متوقف می کند و به سمت او می رود. سپس او را در آغوش می گیرد و چیزی در گوشش زمزمه می کند. هر دو قبل از اینکه باب برود یک بوسه را به اشتراک می گذارند و خداحافظی می کنند.